سلام پدر
امروز ۱۵ روزه که ندیدمت . ۱۵ روزه که دستاتو نبوسیدم . خیلی دلم برات تنگ شده . هر روز بیش از پیش دلتنگتر می شم . خواب به چشمام نمی یاد . عزیزم کاش امشب به خوابم بیایی و روی ماهتو ببینم . امروز یکی از دوستای قدیمی ات اومده بود داروخونه تو رو ببینه وقتی فهمید واسه همیشه ما رو گذاشتی و رفتی خیلی ناراحت شد . شوک شده بود هنوز خیلی ها نمی دونن تو ما رو تنها گذاشتی و رفتی . پدری مامی خیلی دلتنگه هر روز گریه میکنه تورو خدا به خوابش بیا کمی آرومش کن من که هر چی میگم فایده نداره . انگار تازه متوجه شده چه بلایی به سرش اومده .
میخوابم به این امید که به خوابم بیایی . شب به خیر
ضمنا" امیدوارم فوت پدر گرامی تون آخرین غم زندگی شما و خانواده محترم باشه
دلم گرفت...
azadmardoman[dot]blogsky
&
blogfa
&
wordpress
[dot]
com
ببخشید نمی خواستم دلتون بگیره
نه لیلا دیگه نمی تونم ادامه بدم .. نههههههههه
ببخش نمخواستم اذییتت کنم