برای تو که همه زندگی ام هستی

اگر می دانستی که چقدر دوستـت دارم

سکوت را فراموش می کردی

و تمامی ذرات وجودت

عشق را فریاد می کردند

 

اگر می دانستی که چقدر دوستـت دارم

چشمهایم را می شستی

و اشکهایم را با دستان عاشقت

به باد می دادی

 

اگر می دانستی که چقدر دوستـت دارم

نگاهت را تا ابد بر من می دوختی

تا من در سکوت نگاهـت

با عشق زمینی تو به عرش بروم

 

اگر می دانستی که چقدر دوستـت دارم

هرگز دلـم را نمی شکستی

گرچه خانه اهریـمـن

شایسته ویرانیست !

 

اگر می دانستی که چقدر دوستـت دارم

حتی لحظه ای مرا نمی آزردی

که این غریبه تنها ، جز نگاهت پنجره ای

و جز عشقت بهانه ای برای زیستن ندارد

 

اگر می دانستی که چقدر دوستـت دارم

دوستم می داشتی

و مرا از این تـنهایی رها می کردی

ای کاش تمام اینها را می دانستی ...

دوستت دارم .........

نظرات 4 + ارسال نظر
سیامک سالکی چهارشنبه 4 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 04:36 ب.ظ http://tighoabrisham.blogsky.com

زندگی رسم خوشایندی ست،
زندگی بال و پری دارد به وسعت مرگ، پرشی دارد اندازه ی عشق،
زندگی چیزی نیست که لب طاقچه ی عادت از یاد من و تو برود.
(سهراب سپهری)

سلام، خوبی؟
یادداشت قشنگی بود.
موفق و سلامت باشی.

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 5 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 10:38 ب.ظ

لیلای عزیز فراموشش کن
همانطور که اون احساستو ندید گرفت !!!!!!

نمیدونم کی هستی و از کجا
فقط میخوام بگم که اون کسی نیست که بخوام فراموشش کنم چون زندگی منه

[ بدون نام ] یکشنبه 8 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 10:44 ب.ظ

سلام به لیلای عزیز.یادبودت را توی اهدا خوندم.واست کلی غصه خوردم.صبر کن.به خدا توکل کن.

مرسی اهدایی ممنونم از اینکه یادبودمو خوندی

[ بدون نام ] دوشنبه 9 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 09:14 ب.ظ

لیلا جان بیشتر از این به خودت ظلم نکن
این مرتیکه ارزش تو رو نداشت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد