به تو عادت دارم

به تو عادت دارم
مثل پروانه به آتش
مثل عابد به عبادت
مثل زاهد به نماز
و تو هر لحظه که از من دوری
من به گرداب شتابنده ترین باد بیابان، گرد سرگردانم...
در شتاب احساس واژه ی <<فاصله>> یک فاجعه معنی شده است
تو
توانایی آن را داری که به این فاجعه پایان بخشی
و قلم دست تو هست
....لحظه ها را دریاب...

نظرات 3 + ارسال نظر
دختری از تبار مترسک ها یکشنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 11:42 ب.ظ http://mataarsak.persianblog.ir

تنها برای اینکه بدانی آمدم دیدمت رفتم[گل]

باغبان مژده ی گل می شنوم از چمنت
قاصدی کو که سلامی برساند ز منت ؟
وقت آن است که با نغمه ی مرغ سحر
پر و بالی بگشایی , به هوای وطنت

خون دل خوردن و دلتنگ نشستن تا چند ؟
دیگر ای غنچه برون آر سر از پیرهنت[گل]

جاویدان دوشنبه 6 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 05:19 ب.ظ http://jaavidaan.blogsky.com


کاش میشد اشک را تهدید کرد و خنده را تمدید

کاش میشد از میان لحظه های زندگی لحظه دیدار را نزدیک کرد..

امیر سه‌شنبه 7 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 11:56 ق.ظ http://shirkola.blogsky.com

سلام
می بینم
که قالب رو عوض کردی
قشنگه

خیلی وقته که خبری از ما نمی گیری
از دست ما ناراحتی ؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد