فقر چیست؟

بر خلاف اکثر ایرانی ها که می گن فقر اقتصادی فقر فرهنگی میاره، این فقر فرهنگیه که فقر اقتصادی میاره. یه بار یک مستند در بی بی سی درباره هند میدیدم، و یکی از مسئولان هند می گفت که فقر بزرگترین آلاینده است، و البته منظور او هم از فقر چیزی بیش از حقوق آخر ماه بود 

فقر اینه که ۲ تا النگو توی دستت باشه و ۲ تا دندون خراب توی دهنت؛

  فقر اینه که روژ لبت زودتر از نخ دندونت تموم بشه؛

  فقر اینه که شامی که امشب جلوی مهمونت میذاری از شام دیشب و فردا شب خانواده ات بهتر باشه؛  

فقر اینه که بچه ات تا حالا یک هتل ۵ ستاره رو تجربه نکرده باشه و تو هر سال محرم حسینیه راه بندازی؛

 

فقر اینه که ماجرای عروس فخری خانوم و زن صیغه ای پسر وسطیش رو از حفظ باشی اما ماجرای مبارزات بابک خرمدین رو ندونی؛  

فقر اینه که از بابک و افشین و سیاوش و مولوی و رودکی و خیام چیزی جز اسم ندونی اما ماجراهای آنجلینا جولی و براد پیت و سیر تحولی بریتنی اسپرز رو پیگیری کنی؛  

فقر اینه که وقتی با زنت می ری بیرون مدام بهش گوشزد کنی که موها و گردنشو بپوشونه، وقتی تنها میری بیرون جلو پای زن یکی دیگه ترمز بزنی و بهش بگی خوششششگلهههه؛  

فقر اینه که وقتی کسی ازت میپرسه در ۳ ماه اخیر چند تا کتاب خوندی برای پاسخ دادن نیازی به شمارش نداشته باشی؛

فقر اینه که سفرهات به خارج از کشور خلاصه بشه به رفتن به خونه فک و فامیلهات در اونور آب؛  

فقر اینه که ۶ بار مکه رفته باشی و هنوز ونیز و برج ایفل رو ندیده باشی؛  

فقر اینه که فاصله لباس خریدن هات از فاصله مسواک خریدن هات کمتر باشه؛  

فقر اینه که کلی پول بدی و یک عینک دیور تقلبی بخری اما فلان کتاب معروف رو نمی خری تا فایل پی دی اف ش رو مجانی گیر بیاری؛  

فقر اینه که حاجی بازاری باشی و پولت از پارو بالا بره اما کفشهات واکس نداشته باشه و بوی عرق زیر بغلت حجره ات رو برداشته باشه؛  

فقر اینه که توی خیابون آشغال بریزی و از تمیزی خیابونهای اروپا تعریف کنی؛  

فقر اینه که ۱۵ میلیون پول مبلمان بدی اما غیر از ترکیه و دوبی هیچ کشور خارجی رو ندیده باشی؛ 

فقر اینه که ماشین ۴۰ میلیون تومانی سوار بشی و قوانین رانندگی رو رعایت نکنی؛  

فقر اینه که به زنت بگی کار نکن ما که احتیاج مالی نداریم؛  

فقر اینه که بری تو خیابون و شعار بدی که دموکراسی می خوای، تو خونه بچه ات جرات نکنه از ترست بهت بگه که بر حسب اتفاق قاب عکس مورد علاقه ات رو شکسته؛  

فقر اینه که ورزش نکنی و به جاش برای تناسب اندام از غذا نخوردن و جراحی زیبایی و دارو کمک بگیری؛  

فقر اینه که تولستوی و داستایوفسکی و احمد کسروی برات چیزی بیش از یک اسم نباشند اما تلویزیون خونه ات صبح تا شب روشن باشه؛  

فقر اینه که وقتی ازت بپرسن سرگرمی و  هابیهای تو چی هستند بعد از یک مکث طولانی بگی موزیک و تلویزیون؛

فقر اینه که در اوقات فراغتت به جای سوزاندن چربی های بدنت بنزین بسوزانی؛  

فقر اینه که با کامپیوتر کاری جز ایمیل چک کردن و چت کردن و موزیک گوش دادن نداشته باشی؛  

فقر اینه که کتابخانه خونه ات کوچکتر از یخچالت(یخچال هایت) باشه؛

فقر اینه که هر سال عاشورا به در و همسایه نذری بدی اما بچه ات تا حالا توی رستوران ایتالیایی غذا نخورده باشه؛  

فقر اینه که دم دکه روزنامه فروشی بایستی و همونطور سر پا صفحه اول همه روزنامه ها رو بخونی و بعد یک نخ سیگار بخری و راهتو بگیری و بری؛
--

سرخس و بامبو

اقتباس از کسی که واسم کامنت گذاشته و خودشو داداشی معرفی کرده خیلی جالب بود تو یکی از پست هام آوردمش .  

 

روزی تصمیم گرفتم که دیگر همه چیز را رها کنم . شغلم ‏را، دوستانم را، زندگی ام را !

به جنگلی رفتم تا برای آخرین بار با خدا ‏صحبت کنم . به خدا گفتم : آیا می ‏ توانی دلیلی برای ادامه زندگی برایم بیاوری ؟

و جواب ‏او مرا شگفت زده کرد.

او گفت : آیا درخت سرخس و بامبو را می‌بینی؟

پاسخ دادم : بلی .

فرمود : ‏هنگامی که درخت بامبو و سرخس را آفریدم، به خوبی ازآنها مراقبت نمودم . به آنها نور ‏و غذای کافی دادم . دیر زمانی نپایید که سرخس سر از خاک برآورد و تمام زمین را فرا ‏گرفت اما از بامبو خبری نبود . من از او قطع امید نکردم . در دومین سال سرخس‌ها بیشتر ‏رشد کردند و زیبایی خیره کننده‌ای به زمین بخشیدند اما همچنان از بامبوها خبری نبود  .‏من بامبوها را رها نکردم. در سالهای سوم و چهارم نیز بامبوها رشد نکردند . اما من ‏باز از آنها قطع امید نکردم. در سال پنجم جوانه کوچکی از بامبو نمایان شد. در ‏مقایسه با سرخس کوچک و کوتاه بود اما با گذشت 6 ماه ارتفاع آن به بیش از 100 فوت ‏رسید. 5 سال طول کشیده بود تا ریشه ‏ های بامبو به اندازه کافی قوی شوند. ریشه هایی ‏که بامبو را قوی می‏ ساختند و آنچه را برای زندگی به آن نیاز داشت را فراهم می ‏کرد. ‏خداوند در ادامه فرمود : آیا می ‏ دانی در تمامی این سالها که تو درگیر مبارزه با ‏سختی‌ها و مشکلات بودی در حقیقت ریشه‌هایت را مستحکم می‌ساختی . من در تمامی این مدت ‏تو را رها نکردم همان‌گونه که بامبو ها را رها نکردم .

‏هرگز خودت را با دیگران ‏مقایسه نکن . بامبو و سرخس دو گیاه متفاوتند اما هر دو به زیبایی جنگل کمک می ‏ کنند. ‏زمان تو نیز فرا خواهد رسید، تو نیز رشد می‌کنی و قد می‌کشی !‏

از او پرسیدم : من ‏چقدر قد می‏ کشم .‏در پاسخ از من پرسید : بامبو چقدر رشد می‌کند؟

جواب دادم : هر ‏چقدر که بتواند .

‏گفت : تو نیز باید رشد کنی و قد بکشی ، هر اندازه که ‏بتوانی

خدا با کوروش بزرگمون غریبه

7سد هفته جاری افتتاح می شود. مدیر عامل شرکت مدیریت منابع ایران گفت:سدهای گلابر،سنگ سیاه، سیبویه(سیوند) و قیقاج افتتاح می شود نمی دونم مسئول کی هست ولی مرگ بر کسی که سد سیوند آبگیریی می کند.ای دوست برخیز تمام کارها رو تعطیل کنید.و در تمام وبلاگ ها بروید اعتراض خودتون رو بنویسید. هر کی هر پیشنهادی داره بگوید.

مخالفت شدید سربازان کورش بزرگ به سد سیوند.

 

دوست آریایی این مطلب حتمی  بخون لطف کنید این تیکه از نوشته رو داخل وبلاگ خودتون استفاده کنید تا افراد بیشتری بتوانند این را بخوانند .

مطلب خوب و به جایی است که لازم همه شما بخونید خدایی بخونید و تو وبلاگ تون بذارید خواهش سربازان کورش بزرگ از شما آریایی ها.

درود به آریایی های که دین زرتشت قبول دارند. می گویند: چرا اگه دین زرتشت خوبه تعداد کمی مرید داره. اول از همه زمانی همه به حقانیت دین زرتشت پی خواهند برد که به خرد و فرهنگ واقعی برسند. وقتی توی تمدن وتاریخ ایران می چرخید می بینید که قبل از حمله عربهای بی تمدن و بی فرهنگ و مغولهای و حشی و حمله اسکندر به حسادت ارسطو بی عقل بوده که خودشون برتر از همه می دونستند.ایرانیان باستان به کمالات و فرهنگ و حقوق بشر و آزادی اندیشه و برابری و عدالت وشکوه و خرد رسیده اند و جهان را هم در زیر پرچم خود با صلح قرار داده اند. و همه را برای انتخاب راه آزاد گذاشته اند و منشور حقوق بشر و گاتها را راهنما دیگر خود قرار داده اند.در ایران باستان دین زرتشت می گوید: راهنمایی گمراهان باید با شیوه های مسا لمت آمیز و از راه بیان و گفتگو تبلیغ و ارائه شود وهمچنین در گاتها دیده نمی شود که برای نیایش آفریدگار به زرتشت دستوری رسیده باشد که او را پرستش کند و یا به امید پاداش های مادی و بی ارزش در جهان پسین یا ترس از کینه های عذاب آور و بی تناسب آدمی از لحاظ روانی مجبور به اطاعت احکام شود.در دین زرتشت انسان با آزادی و اختیار کامل باید راه حق را به سوی راستی و درست اندیشی برگزیند و مسئول گزینش خویش است.به دلیل این که ذوق و احساس هر کس با دیگری تفاوت دارد نتیجه آموزشهای دینی و اجتماعی هم با یکدیگر تفاوت دارد. روشن است که آموزشهای پیامبران که به خداوند نسبت داده می شود غیر قابل گفتگو و قطعی است و چون بیشتر مذهب ها درباره همه مسائل زندگی طبیعی و اجتماعی نظر داده اند و درباره همه امور جزئی دستور و فرمانی از سوی خداوند نازل کرده اند که ابدی و غیر قابل تعقیر تلقی می شود با گذشت زمان آن دستورها و آموزشها کهنه و غیر قابل اجرا میشوند و پاسخ نیازهای مردم و جامعه های انسانی را که هر روز در تغییر و توسعه است نمیدهند. و چون از سوئی دست بردن در احکام الهی کفر است. بنابراین آموزش آن مذهب ها که برای راهنمائی و رستگاری آدمیان بوده است بصورت بلائی دامنگیر مردم میشود. در حقیقت آموزش این مذهب ها چنین است که آنچه برای زندگی بشر لازم بوده است خداوند در کتاب مقدس آورده و کسی قادر نیست بر خلاف آن گفتگو کند و با این ترتیب آزادی اندیشیدن و راه پیشرفت های فکری و عملی برای همیشه مسدود و نابود میشود اینگونه اندیشه های خشک مذهبی هر گاه در مغز یک نسل جای گرفت و به نسل های دیگر منتقل و بشکل هویت شناسنامه پاره از انسانها رنگ تعصب میگیرد. و در صورت درگیری برای دفاع از آنها آتش خشم و خشونت روشن میگردد. که دیگر در این بلوا عقل را مجالی برای خودنمایی نیست. دین زرتشت بر پایه هر دوشیوه استوار شده هم بر بنیان اندیشه و خرد آدمی که باروش های علمی و پیشرفت دانش میتواند سازگار باشد و هم بر پایه آموزش های اخلاقی و روحانی و معنوی که در گاتاها یاد شده و بنیان دین را تشکیل میدهد. با این تفاوت که آموزشهای اخلاقی و معنوی دین زرتشت کلی و اساس است و در امور جزئی دخالت نمی کند و با اصول عقل سلیم و مبانی علمی سازگاری کامل دارد. به همین جهت پیروان زرتشت در هیچ زمان تعصب خشک و کور کورانه از خود نشان نداده اند. و برای گسترش آن به خشم و خشونت نپرداخته اند این دین هنگامی پیشرفت می کند که فرهنگ انسانی پیشرفت کند و داوری او بر پایه های خرد استوار شود.حالا می دانیم که در گذشته ایران باستان زن جایگاه ویژه ای داشته و همین طور مردان وهمیشه یک دل و صمیمی بودن ولی با حمله عربهای بی فرهنگ و مغولهای وحشی و خونخوار بی خرد امکان درک این موضوع ها را نداشته اند .چون در خور فهم آنها نبوده به خاطر همین بعد حمله این دوقوم تا قرنها جنگهای وحشی گونه و اختلافات دینی و تعصبات خشک و زن ده به گور کردن زنان و بی احترامی به زنان و مردان در این قرنها بیداد می کند و براساس تعصبات چه قتل عام ها و برده گرفتن و کارهای  ناپسند و خشنوت ها و تبعیض نژاد و غنیمت گرفتن و کور کردن و بریدن بینی و  که  جای در ایران باستان نداشته توسط این قوم ها در جهان بوجود آمده تا آنجا که  هرج و مرج ها و بی خردی ها تا امروز ادامه داره ولی  می بینیم جوانا باهوش و با خرد ایران زمین به این موضوع پی برده اند و دارند خرد و فرهنگ وخود و اون چیزهای که ایرانیان باستان به ارمغام آوردن پا می گذارند و دنباله رو اون بزرگان می شوند. 2568سال پیش وقتی منشور حقوق بشر گفته باشند و از خرد و صلح و برانداختن برده داری و برابری و ... .سخن بگویند و به آن عمل کنند جای بحث نداره چون اونا اون مو.قع از الان ما جلوتر بودن. اما هنوزم که هنوز در جهان حقوق بشر اجرا نمی شه فقط در زمان پارس وماد وهخامنش و اشکانیان و ساسانیان اجرا می شوده.

 ای دوست ایرانیان باستان خیلی جلوتر از ما بودن. بیا ای دوست دست همو بگیریم تمدن و سخنان بزرگان ایران و جشنهای ایران رو از سر بگیریم این سخنان رو بارها می نویسم چون خیلی جدی است نباید بیشتر از این هویت خود را فراموش بکنیم وباید فروهر نماد ایرانی بر گردن خود آویزان کنیم و بگویم آریایی زنده است.


اقتباس از وبلاگ http://www.javidanaria.blogfa.com