عشق را در دل نهفتن . . . .

 

 

نمی دونم واست پیش اومده یا نه   

اینکه کسی رو دوست داشته باشی ولی ندونی که دوست داره یا نه   

 

 اونقدر این پا و اون پا کنی که اونو از دست بدی  

 

اون وقت تو حسرت این بمونی که چرا اصلا بهش نگفتی که دوستش داری  

 

شاید این احساس دو طرفه بوده ولی ............................   دیگه نمی شه کاریش کرد .   

 

 

 عشق را دردل نهفتن کار آسانی نبود  

  

راه را بر گریه بستن  کار آسانی نبود  

  

بارها این کودک احساس من   

  

زیر باران های اشک من نشست  

  

من تو را آخر نیاوردم بدست  

 

 

نظرات 6 + ارسال نظر
[ بدون نام ] جمعه 11 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 10:08 ب.ظ http://www.maheman2007.blogsky.com

سلام
این متنت خیلی خیلی خیلی خیلی عالی بود
خیلی به دلم نشست
منم خوشحال میشم و منتظرم که به منم سر بزنی و نظر تو بگی
منتظرتم دوست خوبم
بای بای

بدسکتور شنبه 12 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 06:15 ب.ظ http://badsector.blogsky.com

رفتگر جوانی عاشق دختری شد...
به کسی جرات گفتنش را نداشت.
دخترک هم نمی دانست...
فقط هر روز صبح های سحر کوچه ی دخترک را از همه جا تمیزتر می کرد!!!!

هستی سه‌شنبه 22 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 03:47 ب.ظ

خیلی دیر رسیدی ای دوست

هفت تا کفن پوسوندم
پیرهن سیاه تنت کن

من فقط یه استخونم

ببین چی کردی با این دل

فکر کن فقط یه لحظه

نذار دیگه بیشتر از این تنم تو گور بلرزه

ازت یه خواهشی دارم زیر طابوتم و نگیر

وقتی که رفتم زیر خاک قبر منو بقل نگیر

حالا دیگه راحته راحتی هر کاری که میخوای بکن

منو به کی فروختی مفت برو واسه همون بمیر

فقط تا هفت روز سیاه تنت کن

شبای جمعه یادی از ما کن

عشقی که بردی باشه حلالت عمری که بردی باشه حرومت

فقط بدون روز قیامت جلوی راه تو رو میگیرم

تقاص این عمری که از دست رفته رو ازت میگیرم


مطمئن باش و برو ضربه ات کاری بود

دل من سخت شکست

و چه زشت به من و سادگیم خندیدی

به من و عشقی پاک که پر از یاد تو بود

و خیالم میگفت

تا ابد مال تو بود

تو برو

برو تا راحت تر تکه های دلم را آرام سر هم بند زنم .

هستی سه‌شنبه 22 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 03:50 ب.ظ http://shakhh.blogfa.com

خیلی دیر رسیدی ای دوست

هفت تا کفن پوسوندم
پیرهن سیاه تنت کن

من فقط یه استخونم

ببین چی کردی با این دل

فکر کن فقط یه لحظه

نذار دیگه بیشتر از این تنم تو گور بلرزه

ازت یه خواهشی دارم زیر طابوتم و نگیر

وقتی که رفتم زیر خاک قبر منو بقل نگیر

حالا دیگه راحته راحتی هر کاری که میخوای بکن

منو به کی فروختی مفت برو واسه همون بمیر

فقط تا هفت روز سیاه تنت کن

شبای جمعه یادی از ما کن

عشقی که بردی باشه حلالت عمری که بردی باشه حرومت

فقط بدون روز قیامت جلوی راه تو رو میگیرم

تقاص این عمری که از دست رفته رو ازت میگیرم


مطمئن باش و برو ضربه ات کاری بود

دل من سخت شکست

و چه زشت به من و سادگیم خندیدی

به من و عشقی پاک که پر از یاد تو بود

و خیالم میگفت

تا ابد مال تو بود

تو برو

برو تا راحت تر تکه های دلم را آرام سر هم بند زنم .

هستی سه‌شنبه 22 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 03:57 ب.ظ http://shakhh.blogfa.com

خیلی سخته که بغض داشته باشی ، اما نخوای کسی بفهمه ... خیلی سخته که عزیزترین کست ازت بخواد فراموشش کنی ... خیلی سخته که سالگرد آشنایی با عشقت رو بدون حضور خودش جشن بگیری ... خیلی سخته که روز تولدت ، همه بهت تبریک بگن ، جز اونی که فکر می کنی به خاطرش زنده ای ... خیلی سخته که غرورت رو به خاطر یه نفر بشکنی ، بعد بفهمی دوست نداره ....

سلام هستی جان
ممنونم ازت که با هام همدردی کردی

فرهاد جمعه 2 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 12:04 ق.ظ http://farhad51.blogsky.com

چندان که به شکوه در می ائیم از سرمای پیرامون خویش از ظلمت از کمبود نوری گرمی بخش چون همیشه بر می بندیم دریچه کلبه مان را روحمان را

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد