دلم هواتو کرده

سلام پدرم  

 

 بازم پنج شنبه شده پنج شنبه ها بیشتر از همه روزا هواتو میکنم  . پدری اگه این همه دور نمی رفتی هر روز میومدم پیشت . هرچند به نظر من خیلی دور نیست ولی همه مانعم میشن که بیام پیشت( هر وقت که خواستم)  . البته می دونم اگه تو بودی  اجازه میدادی  . حالا لحظه شماری میکنم تا وقتش بشه و بیام پیشت . امروز خیلی حرفا دارم که باهات بزم . آخه میدونی یه چیزایی هست که هر چند همیشه هستی و میبنی ولی اگه من خودم بهت بگم بهتره . دارم اذیت میشم کاش نمی رفتی یا کاش ما رو با خودت می بردی . بدون تو زندگی بی معنی شده هم واسه من ٬هم واسه مامی . فکر میکنم هدفامو دارم فراموش میکنم . اما نه امروز میام بازم مثل همیشه ازت کمک میگیرم . منتظرم باش پدری .  

 

                                                         همیشه تو خاطرمی    

                                                             دخترت لیلا

پدر

سلام پدر  

امروز ۱۵ روزه که ندیدمت . ۱۵ روزه که دستاتو نبوسیدم . خیلی دلم برات تنگ شده . هر روز بیش از پیش دلتنگتر می شم . خواب به چشمام نمی یاد . عزیزم کاش امشب به خوابم بیایی و روی ماهتو ببینم . امروز یکی از دوستای قدیمی ات اومده بود داروخونه تو رو ببینه وقتی فهمید واسه همیشه ما رو گذاشتی و رفتی خیلی ناراحت شد . شوک شده بود هنوز خیلی ها نمی دونن تو ما رو تنها گذاشتی و رفتی . پدری مامی خیلی دلتنگه هر روز گریه میکنه تورو خدا به خوابش بیا کمی آرومش کن من که هر چی میگم فایده نداره . انگار تازه متوجه شده چه بلایی به سرش اومده .  

 

میخوابم به این امید که به خوابم بیایی . شب به خیر

در فراق پدر بزرگوارم زنده یاد ((دکتر کمال الدین رجایی مشایی ))

با نام و یاد خدا

در فراق پدر بزرگوارم زنده یاد ((دکتر کمال الدین رجایی مشایی ))

           تا تو کنار من بدی بود رضا قرار دل

                                          رفتی و رفت راحت از خاطر آرمیده ام

           چون به بهار سر کنم ناله ز خاک من برون

                                           ای گل تازه یاد کن از دل داغ دیده ام

پدر خوبم سلام

سلام به تو که سراسر کمال بودی و کمال

شاید آن که یک روز این نام را برای تو انتخاب کرد می دانست که جز این نام ، نام دیگری برازنده تو نیست .

عزیزم زبان از شمردن کمالاتت قاصر است و کلمات برای گفتن خوبی هایت در یک جمله نمی گنجد . ای اسطوره صبر و شکیبایی ، ای مظهر عشق و پاکی و صداقت ، ای بزرگ مرد ، ای همه خوبی چه زود دلتنگت شده ام . هر جا نظر میکنم  جای خالی تو را احساس میکنم. هیچ چیز نمی تواند تسکین قلب ناآرام و زخم خورده من باشد . ای معلم زندگی من از تو بسیار آموختم . آموختم که زندگی چیزی نیست جز خوبی ، فداکاری ، عشق ، محبت ، صبر و استقامت و شکیبایی و گذشت .

نازنینم کاش دست تقدیر چند صباحی دورتر این سرنوشت را برای تو و ما رقم می زد تا هر آنچه در وجود نازنینت بود در می یافتیم و از تو بیشتر می آموختیم .

سرورم همیشه میگفتی مردان بزرگ در دامان کوه ها پرورش یافته اند تو می گفتی آنان که کوه را یار دیرین خود برگزینند کوه عظمت و بزرگی و استقامت خود را با آنان تقسیم میکند هرچه می اندیشم و مخصوصا روزهای آخر زندگی پر نکته ات را مرورمیکنم  نتیجه ای جز این نمی گیرم .هر آنچه که به من آموختی در وجود سراسر مهر و محبتت خلاصه شده بود . صبر و استقامت تو فراتر از آنچه بود که ذهن کوچک من یارای درک آن را داشته باشد .  تو بی نظیر بودی و احساس میکنم کمی دیر تورا شناختم .

هیچ می دانی که نزد پزشک معالجت لقب (( شاهکار خلقت )) گرفته ای ؟

وقتی تو رفتی همه در سوگت گریستند . ای خدا چه عمر آشنایی من با تو اینقدر کم بود . من هنوز به حضور گرمت  و پشتیبانی ات احتیاج داشتم . پدر وقتی فکر میکنم هنگام نیاز به نصیحت های پدرانه ات با آن صدای زیبا و آهنگ موزون که همیشه تا عمق جانم اثر داشت باید جای خالی ات را احساس کنم قلبم مالامال از اندوه دوری تو می شود . گرچه می دانم جسم خاکی ات در زیر خروارها خاک در دامان کوه که آرزویت بود مدفون گشته اما روح بزرگت را هر ثانیه هر لحظه و هر روز در کنار خود احساس میکنم و می دانم هر گاه مدد بخواهم یاریم خواهی کرد .   

هیچگاه فراموش نمیکنم اولین درس زندگی که به من آموختی :

دختر باوقار و مهربانم لیلا جان :

در  آراستن خویش با گوهر دانش اگر آنچه در توان داری بکوشی خسران نکرده ای

                 چون آفتاب دمد در درون خانه دل

                                  تو را چه غصه که اندر چراغ روغن نیست

پدر عزیزم آفتاب علم و دانش را در وجودم تاباندم و هرآنچه دارم مدیون توام مدیون حمایت و لطف و مهربانی ات .

و همیشه سرلوحه زندگی ام قرار خواهم داد آخرین کلام گوهر بارت را که در تاریخ 29/02/1388 روز تولدم با خط زیبا یت برایم به یادگار گذاشتی :

لیلا جان صبر و مقاومت و گذشت را همیشه سرلوحه زندگیت قراربده .

پدر ، پدر ، پدر کاش بودی ، کاش بودی و می دیدی که چگونه پند و اندرزهایت را در مسیر زندگی ام به کار خواهم گرفت .

این یادگار آخر  را بر سر در ورودی قلبم حک میکنم تا یاد و خاطره ات تا ابد برایم زنده باشد و هر لحظه تورا احساس کنم .

جان من : تندیسی از تو با هر آنچه در وجود مهربانت بود خواهم ساخت و آن را در زیباترین نقطه از طبیعت خدا قرار خواهم داد تا همه موجودات و مخلوقات هستی آن را ببینند و بدانند که این بزرگ مرد و انسان شریف ، نیک نام و شهره به همه خوبی ها پدر نازنین من بوده است .

از خداوند بزرگ مسئلت دارم  که به من و مادرم صبر فراوان عطا کند تا این داغ وفراق  را تحمل کنیم .

دختر داغدارت

                                                                                                                لیلا